عدد بده
پرواز دارم! اکنون..
از منظومه شمسی به سیستمی دیگر پرواز می کنم!
با زندگی در رگهایی جدید..
این جایزهای از دل تاریکیست..
در فضاهای تاریکی دویده بودم..
مبارزهای را پشت سر گذاشتم..
و با ترس، زنده روبرو شدم..
من یک دنیا را از دست دادم!
و اکنون برای یافتن دروازههای قلبی دیگر..
مستقیم از آن طرف آسمانِ کهکشان سفر میکنم!
نمیدانم اینبار قهرمان سالمی خواهم بود یا دَرَنده خو..
من که مقصر نیستم! طراح بازی من که نبودم!
به من گفته شده که در منظومۀ جدید دوستان قدیمی در انتظار من هستند..
میبینی چه هولناک است؟
اما آرزو می کنم طبق برنامه به وجود بیاید!
چون من دیگر قهرمان قدیمی منظومه هستم..
میخواهد هر چقدر هولناک باشد..
همراه من بیا..
اینک من با تو هستم، اکنون آماده رفتن شویم..
بیشترین فاصلۀ تعریف شدۀ خالق را طی خواهیم کرد..
تمام نیروهای ما، تمام قدرت جهان را بازیابی میکند..
اما... دستوری صادر شد!
که دوران جنگ به پایان رسیده است..
آنها بخاطر خدا صلح کردند!!!
پس در آن منظومۀ جدید، قهرمانی وجود ندارد..
استاد و پیروزی هم وجود ندارد..
یعنی قوانین بشری دیگر وجود ندارند..
پس میرویم که برسیم..
و یک خبر خوبتر هم وجود دارد..!
که با خود میتوانیم رگه ای از جنون را حمل کنیم..
این خبر، احساسی را تشدید میکند..
جای زخمهایمان باز می شود و مقداری درد میگیرد..
و میدانیم که این تنها حقیقت جدید نیست..!
اما بیشتر اعتماد کن..
بیا این دستورالعمل ها را دنبال کنیم..
برای این پرواز باید در خوابی عمیق برویم..
و در آن خواب عمیق، بیداری را خواب ببینیم..
نشانۀ آن خواب این است که راه خانۀ جدید را حفظ میشویم..
قرارِ ما .. .. .. ..
ساعت: 0.^/01* : 00.5\
راستی.. شماره پرواز چند بود؟
عدد.. عدد بده..
A Fine Day To Exit