امیدهای بزرگ

 

هنگام جوانی ,  آنسوی افق ... ، ... آنجا

در دنیایی از مغناطیس و معجزات می زیستیم ...

افکارمان مدام و بی مرز پرسه میزد ،

زنگ ناقوس جدایی آغاز شده بود ...

در سراسر جاده ای طولانی و سنگفرش لانگ رود ،

آیا هنوز در دو راهه دیدار می کنند ؟

 

دسته ی ژنده پوشی که گامهایمان را دنبال می کردند ،

قبل از آنکه ، زمان ، رویاهایمان را ببرد ... ، می دویدند ...

و انبوهی از جانوران کوچک بر جای می نهادند ...
و می کوشیدند که ما را به زمین بدوزند ... !
در نهایت زندگی ، آهسته دستخوش پوسیدگی می شد .

 

""" سبزه ,  سبزه تر از بود ... ، ... "  !

نور ,   نورانی تر بود ... ، ... "  !

شبهای شگفتی ... ، ... "  !

دوستان ,   دورمان بودند ... ، ... " !

 

به فراسوی خاکستر سوزان پل های پشت میزمان می نگرم ... ! ،

به یک نظر ,  که طرف دیگر پل چقدر سبز بود ...

گام هایی که به پیش برداشته شد ,  دوباره در خوابزدگی به پس نهاده شد ...

 
با نیرویی خواب آلود ، کشیده می شدیم ...

 بر بلندای رفیع ... ،

با پرچم در اهتزاز ، به بلندی های سر گیجه آور آن دنیای رویایی رسیدیم ... ،

تا ابد در چنگال اشتیاق و بلند پروازی ،

عطشی هست که هنوز سیراب نشده " ... ، ... " !

چشمان خسته ی ما هنوز به سوی افق بال می گشاید ...

هر چند بارها از این راه رفته ایم  "... ..."

 

""" سبزه ,  سبزه تر از بود  ... ، ... "  !

نور ,   نورانی تر بود ... ، ... "  !
طعم  , شیرین تر بود ... ، ... "  !
شبهای شگفتی ... ، ... "  !

دوستان ,   دورمان بودند ... ، ... "  !

چه بامدادان درخشانی ست ... ، ... "  !

آب  جاریست ... ، ... "  !

رود بی پایان ... ، ... "  !

بی نهایت و همیشه ... ، ... " ! ........ """ ، """ ، ! ، """ ، """   (...)

""" The grass  ,  was greener ... ، ... " !
The light  ,  was brighter ... ، ... " !
The taste was sweeter  ... ، ... "  !
The nights of wonder ... ، ... "  !
With friends surrounded ... ، ... "  !
The dawn mist growing ... ، ... "  !
The water flowing ... ، ... "  !
The endless river ... ، ... "  !

FOREVER AND EVER ... ، ... " ! ...... """ ، """ ، ! ، """ ، """  (...)