بوی چرم آغشته به صمغ در مشامت..
و نقاب آهنین فولادگون بر چهره‌ات..
آن زمان که به ندای استادت،
فنون شمشیر زنی و رزم آموختی...

او به تو هر چه می‌دانست آموخت..
تا اینگونه هیچ بَنی‌بَشری هراس در دل تو نیافکند..!
و اکنون با هر فریاد خبیثی..
این تویی که انتقامت را می‌ستانی..